اقاامیرعلی یکی یدونهاقاامیرعلی یکی یدونه، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

تقدیم به امیرعلی

8 ماه گذشت....

سلام نفسم روزها پشت سر هم میان و میرن خوب بد....ولی قشنگی ش این جاست که تو با مایی و با تو زندگی خییلی شیرینه. اوایل ماه اردیبهشت یه اتفاق خییلی بدی افتاد بابایی و من پدربزرگ مهربونمون رو از دست دادیم اونم غیر منتظره اصلا مریض نبودن ولی یهو انگار دلش خواست که تو ماه رجب پرواز کنه و بره پیش خدا. ایشون هم پدربزرگ من بودن هم پدربزرگ بابایی اخه من و بابایی دخترعمه و پسردایی هستیم. بابابزرگ تو رو خییلی دوست داشت تو م اونو {الان دوس نداشته باشه}همیشه برات شعر میخوند و تو کیف میکردی و میگفت تو ولیعهد منی امیرعلی. روحش قرین رحمت الهی در طی مراسم ها نمیدونم چشم خوردی سرما خوردی حالا هرچی بدجور مریض شدی خییلی اذیت شدی قربونت برم اص...
28 ارديبهشت 1394

سفر به مشهد

سلام پسرم   اولین عیدت که سال 94 باشه  3تایی همراه مامان ناز و بابایی و دایی احمد  که خییییلی خیییلی بهشونم زحمت دادیم رفتیم مشهد شما یکمی مریض بودین که اونجام بدتر شدی روزای اول خیییلی سخت گذشت برا هممون...تاصبح تب کردی و اونجا بردیمت بیمارستان کودکان خوشبختانه زود خوب شدی و روزای باقی خوش گذشت. امیرعلی و بابا بزرگ(بابای بابایی) در فرودگاه تبریز در حال خداحافظی از هم پسرم تو هواپیما خوابید امیرعلی فشن تو هتل امیرعلی تو حرم امام رضا {ع} امیرعلی و سفره هفت سین  امیرعلی تو الماس شرق امیرعلی تو حیاط حرم امیرعلی و باباجون {بابای من} امیرعلی با بابایی ش تو...
4 ارديبهشت 1394

تغییر دکوراسیون اتاق اقا پسر

سلام عزیزدلم راستش بدجور به فکرم زده بود که یه تغییراتی تو اتاقت بدم و هرچه زودترم به کمک بابایی عملی ش کردم تخت کوچیکت که وصل به تخت بزرگ بود رو بردیم تو اتاق ما و تخت یه نفره منو جمع کردیم اینم از اتاق شما اقا پسر خوشگلم واما مامان ناز (مامان من) از این کارمون خییلی خوشش اومد و برای شما یه کادو کوچیک خرید شمام خییلی خوشت اومد و اما تا مطلب بعدی بای بای راستی نفس مامان به علت اینکه تولد هفت ماهگی شما با عقد پسر عموی من یکی شدو اونجام کلی شیرینی و کیک خوردیم دیگه نشد که براتون تولد بگیریم ان شاالله تولد 8ماگی جبران میکنیم. ...
4 ارديبهشت 1394
1